|
خاطرات شیدا و مخاطب خاص 
|
درباره وبلاگ  من مخاطبم!، ولی نه مخاطب معمولی، یک مخاطب خاص! البته قراره خودمم یک مخاطب خاص داشته باشم! اینجا قراره خاطرات شیدا و مخاطب خاص نوشته بشه قصه ی خوشی ها و نا خوشی هاشون |
تو مهتاب منی و من شبی خاموش خاموشم بتاب بر پیکر سردم که بی تو مرگ در آغوشم تو دریایی تو لیلایی تو مهتاب شب مایی تو شیرینی تو شیدایی تو یک افسون زیبایی
1393-07-22 ساعت 16:32 مخاطب خاص [ سه شنبه 93/7/22 ] [ 4:33 عصر ] [ مخاطب خاص ]
چه احساسِ خوبی دارم پیشِ تو [ شنبه 92/9/9 ] [ 2:4 عصر ] [ مخاطب خاص ]
قصه برق نگاهت مثل یک راز نهفته است مثل قصه های مجنون پر حرفهای نگفته است اگه تو بخوای بمونم من میگم با تو می مونم قلبت رو با هرچی خواستی پای این عشق می نشونم روزهای سختی دوری دلتنگی اما صبوری میگم ای خدا چی میشه اون بیاد پیشم به زودی حرفهای نگفته ساکت توی قلب من نشسته منتظر به دیدن تو گوشه ای تنها و خسته اگه تو بخوای می مونم اگه تو بگی می خونم این رو تو بدون همیشه عاشقت به پات می مونم [ سه شنبه 92/9/5 ] [ 3:21 عصر ] [ مخاطب خاص ]
ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم [ چهارشنبه 92/8/15 ] [ 8:19 صبح ] [ مخاطب خاص ]
چند وقتی هست برای همسرم شیــــــــــــــــــــــــدا دیگه تو وبلاگم چیزی ننوشتم شیــــــــــدا جونم منو ببخش من هر روز بیشتر از روز قبل دوست دارم منو ببخش اگه گاهی اونقدر غرق با خودت بودن میشم اونقدر که حتی دیگه یادم میره باید یه جایی بیام و برات همه ی عاشقانه هایی که برای تو مهربونم میگمو بنویسم منو ببخش که گاهی یادم میره همه ی احساسم بهتو بگم منو ببخش زندگـــــــــــی من ببخش منو دوستت دارم خیلی زیاد خیلی بیشتر از همـــــــه ***
[ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 4:25 عصر ] [ مخاطب خاص ]
|
