سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات شیدا و مخاطب خاص
درباره وبلاگ

من مخاطبم!، ولی نه مخاطب معمولی، یک مخاطب خاص! البته قراره خودمم یک مخاطب خاص داشته باشم! اینجا قراره خاطرات شیدا و مخاطب خاص نوشته بشه قصه ی خوشی ها و نا خوشی هاشون
موضوعات وب
آرشیو مطالب







بی تو من خواهم مرد

دیشب یک شب تلخ و شیرین بود

خیلی شیرین

خیلی تلخ

دیشب برای اولین بار با شیدا رفته بودیم روی تپه ی شهدا، رفته بودیم روی بام شهر...

چقدر شهر و آدماش با همه ی بزرگی شون از اون بالا کوچیک و حقیر دیده میشدن...

چه همه خوش گذشت......

چه هوای سردی بود و توی اون سرما سوزان دلهای ما پر از گرمی عشق بود....

اما بعدش...

هنوز چند ساعت نگذشته بود که یکی اومد و همه ی این خوشی هارو ازمون گرفت....

یکی که سالهاست منتظر چنین فرصتی بود...

یکی که بیشتر از 15 ساله منتظر همچین روزی بود...

تو تحقیقات خونواده ی شیدا اولین نفر دختر عموی من بود...

دختر عمو ائی که اگه من یا اون همو توی خیابون ببینیم اصلا همدیگه رو نمیشناسیم...

خونواده ی عمویی که بیشتر از 15 ساله هیچ ارتباطی باهاشون نداریم...

و دلیلش....

اختلافات خانوادگی پدرم و خانواده اش بود........

اون شب هرچی تونسته بود بد گویی کرده بود....

نمی دونم چرا باید اولین نفرها همون بدترین نفرها باشن؟؟

تلخ تر از همه اینکه از بعد اون شیدا هم یه جوری شده... کم گریه نکرده بود دیشب....

اما امروز صبح هم با من سرسنگین بود...

حتی اصلا به صورتم نگاه هم نکرد...

گناه درگیری های سر ارث و میراثی که هرگز به پدرم نرسید....

گناه تهمت زدن هایی که هیچ وقت سهم پدرم نبود...

گناه ترد شدن از خانواده ای هیچوقت براش خانواده نبودن...

گناه کوچیکترین فرزند خانواده بودن پدرم و تو سری خوردن های از برادرهاش...

گناه علاقه ی به زندگیش و اجازه دخالت ندادن خانواده اش برای جدایی مادر و پدرم...

گناه حق الناس شناسی پدرم و باری به هر جهت بودن دیگران...

گناه زبون تند و رک گویی های پدرم و سخت بودن شنیدن حرفهای حق اون از طرف خانواده اش....

همه ی اینها اومدن تا زندگی من آتیش بزنن...

تا تلافی کنن سالهای تلخ گذشته رو....

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

دلم ازت خیلی گرفته.............. خیلی...................... اونقدر که اگه خدا نبودی دیگه باهات حرفی نداشتم............

چرا باید رفتار و زندگی بقیه حتی پدرم روی زندگی من اینقدر تاثیر بذاره؟؟؟؟؟؟؟؟

اینقد که دیگه شیدا هم منو محل نکنه....................

اینقد که حتی حاضر نباشه دیگه منو ببینه .....

باید به زور وادارش کنم که فقط از جلوی چشام رد بشه تا من نگاهش کنم و اون سرشو بندازه پایین و با ناراحتی از من دور بشه.............

خداااااااااااااااااا

دلم پر شده از غصه هایی که هیچ کس نیست خالیش کنه....

اونقد روی هم تلمبار شدن که میترسم همین الان از غصه بترکه.........

خدایا...........

یعنی تو هم منو دوست نداری دیگه؟؟؟؟

یعنی اصلن منو نمیخوای دیگه؟؟؟؟؟

یعنی سهم من از زندگی فقط دو ساعت خوشی بود؟؟؟؟

همون دو ساعت دیشب؟؟؟

فقط همون؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همونم که ازم گرفتی...........

حتی اجازه ندادی یک شب بدون فکر و درد و غصه بخوابم........

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اگه دیگه دوستم نداری..................................

منم این دنیاتو دیگه دوست ندارم.....................................

 

اینجا....

سرزمین طوفان زده ایست....

خون دل ها خوردم تا مرمتش کردم...

باور نمی کنم......

دوباره طوفانی.....

در هم بشکندش.......

اینجا، سرزمین قلب مخاطب است...............


[ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 7:54 صبح ] [ مخاطب خاص ]

خواستگاری

این مدتی که نیستم مشغول کارای خواستگاری شیداجونی ام

وای...............

چه استرسی داریم هردوتا................

یعنی چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی یه چیزی بگه استرسمون کم بشه


[ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 11:2 صبح ] [ مخاطب خاص ]

 

قطار عشق


این جاده ها آخر مــن را به تــــو  میرسانند

فقط

"تو"

در آن سو

برای

"من"

منتظر می مانی؟

***

با تو بودن خوب است

تو ظریفی

مثل گلدوزی یک دختر عاشق ، که دل انگیز ترین گلها را

روی روبالشی عاشق خود میدوزد

 


[ دوشنبه 91/11/2 ] [ 4:48 عصر ] [ مخاطب خاص ]

عشق شیدا و مخاطب خاص

 

شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا

آرمانیست

برای 

مخاطبــــــــــــــــــــــی خــــــــــــــــــــــــاص


این یک یادآوریست

برای کسی که در تک تک نفس هایم عطر وجودش را حس میکنم

گل تقدیم شما


[ دوشنبه 91/11/2 ] [ 7:18 صبح ] [ مخاطب خاص ]

 

عهد عاشقی


دیشب 

شب عهد بستن شیـــــــــــــدا و مخاطب خاص بود

زیر آسمونی صاف و پر ستاره

با چشمایی که حال و هوای بارونی داشت

عهد بستن

تا همیشه

تا رسیدن به بهشت خدا

با هم 

در کنار هم 

و برای هم

زنده بمانند

زندگی کنند

و سینه هایشان مملوء از عشق باشد

 

 

کرده ام عهد که کاری نکنم جز عشقت!

 



[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 7:23 صبح ] [ مخاطب خاص ]
........